.....................



عباس اقایم مدد


نوشته شده توسط علی در دو شنبه 10 مهر 1396

و ساعت 15:20


از ما كمك و ياري بجوئيد

» استعانت از امام


إذا نَزَلَت بِكُم شَديدهُ فاستَعينوا بِنا

هرگاه براي شما پيشامد سختي روي داد از ما كمك و ياري بجوئيد.

مستدرک الوسائل

جلد 5

صفحه 229


:: برچسب‌ها: از ما كمك و ياري بجوئيد,

نوشته شده توسط علی در پنج شنبه 12 مرداد 1396

و ساعت 16:8


نامسلم با خدا

 

کافر منم اخر منم  هرچه خواهم زخدا خواهم نامسلم منم



:: برچسب‌ها: نامسلم با خدا,

نوشته شده توسط علی در چهار شنبه 7 تير 1396

و ساعت 21:7


سخن نیکو



امام سجاد عليه السلام
«القَولُ الحَسَنُ يُثرِي المالَ ، ويُنمِي الرِّزقَ ، ويُنسِئُ فِي الأَجَلِ»
«گفتار نيك مال را مى افزايد، روزى را رشد مى دهد، و........»

الخصال ، ص 317


نوشته شده توسط علی در سه شنبه 6 تير 1396

و ساعت 19:3


از ما كمك و ياري بجوئيد

» استعانت از امام


إذا نَزَلَت بِكُم شَديدهُ فاستَعينوا بِنا

هرگاه براي شما پيشامد سختي روي داد از ما كمك و ياري بجوئيد.

مستدرک الوسائل

جلد 5

صفحه 229

نوشته شده توسط علی در جمعه 18 فروردين 1396

و ساعت 14:24


«

« ارشاد عملی »
امام على عليه السلام:
 
با رفتار نيك خود ، بدكار را اصلاح كن ، و با گفتار نيكويت ، به سوى خوبى رهنمون باش.
غرر الحكم، ح2304؛ دانشنامه قرآن و حديث: ج15، ص216

نوشته شده توسط علی در سه شنبه 23 آذر 1395

و ساعت 21:38


محبوبترين فرد روى زمين

.

 

.

 

 

.

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله


«مَن أحَبَّ أن يَنظُرَ إلى أحَبِّ أهلِ الأرضِ إلى أهلِ السَّماءِ فَليَنظُر إلَى الحُسَينِ»


«هر كس كه دوست دارد به محبوبترين فرد روى زمين در نزد اهل آسمان نگاه كند به حسين بنگرد»

المناقب لابن شهر آشوب : ج 4 ص 73؛ دانشنامه امام حسين عليه السلام: ج2، ص76

 

 

.

 

.

 

.


نوشته شده توسط علی در جمعه 5 آذر 1395

و ساعت 16:59


زوار ما را گرامي دار

مداح بااخلاص اهلبيت عصمت و طهارت (عليهم السلام ) حضرت حاج آقا (محمد خبازي ) معروف به (مولانا) فرمود: يكي از اين سالها كه كربلا رفتم ايام عاشورا و تاسوعا بود. (عربها عادتشان اين است كه ايام عاشورا در كربلا عزاداري كنند و از نجف هم براي شركت در عزا به كربلا مي آيند، ولي آنان در موقع 28 صفر در نجف عزاداري مي كنند و از كربلا هم براي عزاداري به نجف مي روند.)
صبح بيست و هفتم صفر از نجف به كربلا آمدم و چون خسته شده بودم به حسينيه رفتم و در آنجا خوابيدم ، بعد از ظهر كه به زيارت (حضرت اباالفضل (ع )) و (زيارت امام حسين (ع )) مشرف شدم ، ديدم خلوت است حتي خدام هم نيستند و مردم كم رفت و آمد مي كنند، گفتم : پس مردم كجا رفتند. گفتند: (امشب شب بيست هشتم صفر است اكثر مردم از كربلا به نجف مي روند و در عزاداري (پيغمبر (ص ) و امام حسن (ع )) شركت مي كنند.)
من خيلي ناراحت شدم ، به حرم حضرت اباالفضل (ع ) آمدم و عرض كردم : (آقا من از عادت عربها خبر نداشتم و به كربلا آمده ام ، يك وسيله اي جور كني تا به نجف برگردم .)
آمدم سر جاده ايستادم ولي هر چه ايستادم وسيله اي نيامد، دوباره به حرم آمدم و به حضرت گفتم : آقا من مي خواهم به نجف بروم ، باز به اول جاده برگشتم ولي از وسيله نقليه خبري نبود. بار سوم آمدم سر جاده ايستادم ، ديدم يك فولكس واگن كرمي رنگ جلوي پاي من ترمز كرد.
گفت : محمد آقا، گفتم بله ، گفت نجف مي آيي .
گفتم : بله گفت : تفضلْ، يعني : بفرماييد بالا.
من عقب فولكس سوار شدم ، راننده مرد عرب متشخصي بود كه چپي و عقالي بر روي سرش بود.
از آينه ماشين گريه كردن او را ديدم ، از او پرسيدم : حاجي قضيه چيه ؟ چرا گريه مي كني ؟!
گفت : نجف بشما مي گويم .
آمديم نجف ، در يك مسافرخانه نگه داشت ، و مسافرخانچي را كه آشنايش بود صدا زد و گفت : اين محمد آقا چند روزي كه اينجاست مهمان ماست و هر چه خرجش شد از ايشان چيزي نگير.
بعد به من آدرس داد كه هر وقت كربلا آمدي به اين آدرس به خانه ما بيا. گفتم : اسم شما چيست ؟ گفت : من (سيد تقي موسوي ) هستم . گفتم : از كجا مي دانستي كه من مي خواهم به نجف بيايم .
گفت : بعدا برايت به طور كامل تعريف مي كنم اما اكنون به تو مي گويم .
من عيالي داشتم كه سر زاييدن رفت ، بچه اش كه دختر بود زنده ماند، من دختر بچه را با مشكلات بزرگش كردم ، يكي دو سال بعد عيال ديگري گرفتم ، مدتي با آن زندگي كردم ، و اين روزها پا به ماه بود، من ديدم كه ناراحت است و دكتر دم دست نداشتم ، به زن همسايه مان گفتم : برو خانه ما كه زنم حالش خوب نيست و خودم به حرم (حضرت اباالفضل (ع )) آمدم و گفتم : آقا من ديگه نمي توانم ، اگر اين زن هم از دستم برود زندگيم از هم مي پاشد، من نمي دانم ، و با دل شكسته و گريه زياد به خانه آمدم .
ديدم عيالم دو قلو بچه دار شده و به من گفت : برو دم جاده نجف ، يك نفر بنام محمد آقاست او را به نجف برسان و بازگرد.
گفتم : محمد آقا كيست ؟
گفت : من در حال درد بودم و حالم غير عادي شد در اين هنگام (حضرت اباالفضل (ع )) را ديدم . فرمودند: (ناراحت نباش خدا دو فرزند دختر به شما عنايت مي كند.
به شوهرت بگو: اين زاير ما را به نجف ببرد.) خلاصه من مامور بودم شما را به نجف بياورم .
من بعد از زيارت به كربلا آمدم ، منزل ايشان رفتم ، ديدم دو دختر دوقلوي او و عيالش بحمدالله همه صحيح و سالم هستند واز من پذيرايي گرمي كردند بخاطر آنكه زاير (حضرت قمر بني هاشم (ع )) بودم .(42)



:: برچسب‌ها: زوار ما را گرامي دار,

نوشته شده توسط علی در جمعه 14 آبان 1395

و ساعت 14:58


مقرري گوشت . کرامات امام حسین

مرحوم فاضل نبیل وثقه جلیل آخوند ملا علی محمد طالقانی رضوان اللّه تعالی علیه از یکی از طلابی که ساکن صحن مطهر حایر
آقا ابی عبداللّه الحسین ع بود نقل می فرمود : یک روزي از روزهائی که در حجره صحن بودیم و درس می خواندیم و در اوئل
دوران طلبگیم بود امر معاش بر من تنگ شد بقدري که تمکن بر خرید قدري گوشت که یک شب بپزم و صرف کنم نداشتم و
بوي گوشت که از همسایه هم حجره ایم که غذا می پخت بر مشامم می رسید بدنم می لرزید ، یک روز به این فکر افتادم که
کبوترهاي زیاد به صحن و حجره می آیند و اینها هم که صاحب و مالکی ندارند زیرا از صحراها می آیند و صید کردن حیوان
صحرائی هم جایز است . چطور است ، ما از این کبوترها بجاي گوشت استفاده کنیم و دلی از عزا در آوریم پس تصمیم گرفتم
کبوترها را صید کنم ، ریسمانی به در حجره بستم و کبوتري به عادت سابقشان وارد حجره شد و من ریسمان را کشیدم در بسته شد
و کبوتر را گرفتم سر آن را بریدم و پرهایش را کنده و او کبوتر را زیر ظرفی گذاشتم . که بعد آن را بپزم و بخورم نزدیکیهاي ظهر
بود گفتم باخیال راحت یک خواب قیلوله کنم و بعد آن را پخته و بخورم با همین خیال به خواب رفتم یک وقت در عالم رؤ یا
دیدم آقا حضرت ابی عبداللّه الحسین ع وارد حجره شد و با حالت خشم آلود و غضبناك به من نگاه می کند ، فرمود : چرا کبوتر را
گرفتی و کُشتی ؟ ! یعنی این کبوترها هم در پناه من و من صاحبان آنها هستم من از کار زشتی که کرده بودم از خجالت سرم را زیر
انداختم و حرفی نزدم ، دوباره حضرت فرمود مگر باتو نیستم چرا کبوتر را گرفتی کشتی ؟ ! من باز سکوت کردم . حضرت فرمود :
دلت گوشت می خواست که این کار را کردي ؟ دیگر این کار را مکن من روزي یک وُقیه گوشت به تو می دهم . من از خواب
بیدار شدم در حالیکه از زیادي خجالت لرزان و هراسان و از عمل خود نادم و پشیمان بودم ، پس برخواستم وضوگرفتم و به حرم
مقدس آقا حضرت ابی عبداللّه الحسین سیدالشهدا ع رفتم ، و فریضه ظهرین را بعد از زیارت ادا کردم و از عمل خود توبه نمودم
بعد به اراده حرم شریف حضرت عباس ع از حرم خارج شدم از بازار که می رفتم عبورم به دکان قصابی افتاده تا از در دکان قصابی
گذشتم ناگهان قصاب مرا صدا زد اول اعتنائی نکردم دوباره صدا زد گفتم : بله آقا بفرمائید با بنده کاري داشتید . گفت بیا گوشت
بگیر گفتم نمی خواهم گفت چرا ؟ گفتم پول ندارم گفت از تو پول نمی خواهم گوشت را در ترازو گذاشت و وزن کرد و گفت
از امروز به بعد روزي یک وُقیه گوشت پیش من داري می توانی بیایی ببري و چند بار تاکید کرد . گوشت را گرفته آوردم حجره
پختم و یکی از همسایگان حجره را هم دعوت نمودم و باهم خوردیم و بعد از من سؤ ال کرد از کجا آوردي به او گفتم یک نفر
روزي یک وقیه گوشت قرار داده و که به من بدهد و آن هم براي من زیاد است . گفت : ما که باهم همسایه هستیم گوشت از تو و
سایر چیزها مثل نان و مخلفات دیگر پاي من و باهم سر یک سفره می نشینیم . گفتم مانعی ندارد و تا مدتها زندگی ما بر این منوال
می چرخید و کم کم قضیّه گوشت را همه دوستان و آشنایان فهمیدند و من هم هواي مسافرت به ایران بسرم افتاد با خود گفتم که
مقرري گوشت خود را تا یکسال بفروشم و پولش را خرج راه کنم . رفتم یکی از طلبه ها را پیدا کردم و مقرري گوشت را به او
فروختم که سیصدوشصت وقیه گوشت که نود حقه کربلا می شد و هر حقه پنج چارك من تبریز می شد که مجموع آن یکصد و
دوازده من تبریزي و نصف من می شود فروختم به قیمت معین و معلوم پس آن طلبه را در مغازه آن قصاب بردم و به او گفتم : آن
یک وقیه گوشت مقرري را تا مدت یکسال به این مرد بده . قصاب تا این حرف را از من شنید خندید و گفت آنکس که مرا امر به
این کار کرده بود منع نمود . تا این حرف را شنیدم آه سردي از دل پر درد کشیده و برگشتم . چون شب شد مهموم و متفکر
خوابیدم مولاي خود آقا حضرت سید الشهداء ع را در خواب دیدم که به من نظر می کنند و فرمود خیال رفتن به ایران را داري ؟ از
خجالت حرفی نزدم و سرم را زیر انداختم سپس فرمود خوب خوددانی اگر خواستی بمانی اینجا نان و ماستی پیدا می شود ، این را
( فرمود و از خواب بیدار شدم و از عمل خود نادم و پشیمان شدم که چرا دست خود را از خوان و عطاي آن بزرگوار بریدم . ( 4
بهتر زنوکري تو نبود سعادتی برتر ز دوستی تو نبود عیادتی ازجان و دل غلامی توکردم اختیار باکسی مرا به غیرتو نبود ارادتی شاها
اگر مرا نپذیري به نوکري نبود مرا دگر به جهان هیچ حاجتی باشم مریض وصل تو در بستر وصال آیا شود زمن بنمایی عیادتی ؟ من

دامنت رهانکنم تا بروز حشر باشد مرا بسوي تو چشم شفاعتی خواهم به وقت مرگ به فریادمن رسی آسان کنی تومشکل من با
اشارتی



:: برچسب‌ها: مقرري گوشت, کرامات امام حسین,

نوشته شده توسط علی در دو شنبه 28 مهر 1395

و ساعت 11:9


گریه بر امام حسین


 « گریه بر امام حسین (ع) »

 

 « گریه بر امام حسین (ع) »
امام رضا عليه السلام:
فَعَلى مِثلِ الحُسَينِ فَليَبكِ الباكونَ؛ فإنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ؛
بر كسى چون حسين بايد كه گریه‌کنندگان بگريند؛ زيرا كه گريستن بر او گناهان بزرگ را مى‌زدايد.
وسائل الشيعة : 10/394/8؛ ميزان الحكمه: ج7، ص410


نوشته شده توسط علی در دو شنبه 26 مهر 1395

و ساعت 8:35


تبسم

 

 


نوشته شده توسط علی در چهار شنبه 30 تير 1395

و ساعت 15:36


دانلود ساینا . ویندوز . لینوکس . اندروید

 

 

 

 

 


نوشته شده توسط علی در پنج شنبه 6 خرداد 1395

و ساعت 8:9


نهج الذكر

نوشته شده توسط علی در سه شنبه 10 فروردين 1395

و ساعت 10:13


« به چه کاری مشغول باشیم؟ »

 

 


 « به چه کاری مشغول باشیم؟ »
امام صادق سلام الله عليه :
إعمَل اليَومَ فِي الدُّنيا بِما تَرجُوا بِهِ الفَوزَ فِي الآخِرَةِ؛
امروز در دنيا كارى كن كه به وسيله آن، اميد رستگارى در آخرت دارى.
گزيده تحف العقول ص 51
 


نوشته شده توسط علی در چهار شنبه 12 اسفند 1394

و ساعت 13:27


علی امیر مومنان

 « بهره ای از دنیا »
امیرالمؤمنین علی سلام الله عليه :
فَليَكُن حَظُّكَ مِنَ الدُّنيا قِوامَ صُلبِكَ، وإمساكَ نَفسِكَ، وَالتَّزَوُّدَ لِمَعادِكَ؛
پس بايد بهره ات از دنيا به اندازه اى باشد كه قوّت بدنت، نگهدار جانت و توشه اى براى معادت باشد.
بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۲۳ ح ۸۶؛ منتخب میزان الحکمه، ص 454


نوشته شده توسط علی در یک شنبه 2 اسفند 1394

و ساعت 9:50



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by yari ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ علی اصغر علیه السلام خوش آمدید با نظرات خود وب علی اصغر علیه السلام را یاری فرمایید دوست شما علی




علی




ظهور
هیئت فرهنگی مذهبی باب الهدی مشهد الرضا
معرفی وبلاگ ها ووب سایت ها
شهدای دارالولایه سیستان
موتور جستجو پارسی جو
کانون فرهنگی هنری شهید مطهری مسجد علی ابن ابیطالب ( ع ) کوزه گری
امیری حسین و نعم الامیر
بو علی
حیات وحش ایران
بیماریهاو شناخت داروها در طب سنتی-اسلامی
► O یا ضامن اهو O ◄
علمدار كربلا
اخبار IT
توسل به امام رضا علیه السلام

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علی اصغر علیه السلام و آدرس yari.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا



مرداد 1401
خرداد 1401
ارديبهشت 1401
مرداد 1400
خرداد 1400
فروردين 1400
بهمن 1399
تير 1399
خرداد 1399
مهر 1398
مرداد 1398
آذر 1397
آبان 1397
شهريور 1397
اسفند 1396
دی 1396
آذر 1396
مهر 1396
مرداد 1396
تير 1396
فروردين 1396
بهمن 1395
دی 1395
آذر 1395
آبان 1395
مهر 1395
شهريور 1395
مرداد 1395
تير 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
اسفند 1394
بهمن 1394
دی 1394
آذر 1394
مهر 1394
تير 1394
خرداد 1394
اسفند 1393
دی 1393
آذر 1393
آبان 1393
مهر 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
اسفند 1392
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
آبان 1392
مهر 1392
مرداد 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
تير 1390
خرداد 1390










, اللهم صل علی محمد و اله الطاهرین , ایمان , فرج , مومن , عید , ولایت , مبارک , غدیر , ایام فاطمیه تسلیت , الله , ► (]▌ روز دانش اموز▌ (] ◄ , ►O( امام جواد علیه السلام )O ◄ , زیارت امام حسین علیه السلام , پخش مستقیم ,




»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin